داستان‌های مثنوی
داستان‌های مثنوی

داستان‌های مثنوی

مثنوی، مشهور به مثنوی معنوی (یا مثنوی مولوی)، نام کتاب شعری از مولانا جلال‌الدین محمد بلخی
این کتاب از ۲۶,۰۰۰ بیت و ۶ دفتر تشکیل شده و یکی از برترین کتاب‌های ادبیات عرفانی کهن فارسی و حکمت پارسی پس از اسلام است. این کتاب در قالب شعری مثنوی سروده شده ‌است که در واقع عنوان کتاب نیز هست. خانم فخری قمیشی داستان‌های شیرین این کتاب را در قالبی ساده‌فهم بیان و تفسیرمی‌کنند
#118 - داستان سلیمان و خرّوب - بخش دوم
30 August 2024
#118 - داستان سلیمان و خرّوب - بخش دوم

داستان سلیمان و خرّوب

🌟

پس سلیمان دید اندر گوشه‌ای | نوگیاهی رسته هم‌چون خوشه‌ای

🌟

دید بس نادر گیاهی سبز و تر | می‌ربود آن سبزیش نور از بصر

🌟

پس سلامش کرد در حال آن حشیش | او جوابش گفت و بشکفت از خوشیش

🌟

گفت نامت چیست برگو بی‌دهان | گفت خروب است ای شاه جهان

🌟

گفت اندر تو چه خاصیت بوَد‌؟ | گفت من رستم مکان ویران شود

🌟

من که خروبم خراب منزلم | هادم بنیاد این آب و گلم

🌟

پس سلیمان آن زمان دانست زود | که اجل آمد سفر خواهد نمود

🌟

گفت تا من هستم این مسجد یقین | در خلل ناید ز آفات زمین

🌟

تا که من باشم وجود من بود | مسجداقصی مخلخل کی شود

🌟

پس که هدم مسجد ما بی‌گمان | نبود الا بعد مرگ ما بدان

🌟

مسجدست آن دل که جسمش ساجدست | یار بد خروب هر جا مسجدست

🌟

یار بد چون رست در تو مهر او | هین ازو بگریز و کم کن گفت وگو

🌟🌟این برنامه‌ای است از رادیو بامداد🌟🌟

تمامی قسمت‌های این مجموعه را می‌توانید در وبسایت رادیو بامداد بشنوید

www.RadioBamdad.com

#117 - داستان سلیمان و خرّوب - بخش اول
29 August 2024
#117 - داستان سلیمان و خرّوب - بخش اول

داستان سلیمان و خرّوب

🌟

پس سلیمان دید اندر گوشه‌ای | نوگیاهی رسته هم‌چون خوشه‌ای

🌟

دید بس نادر گیاهی سبز و تر | می‌ربود آن سبزیش نور از بصر

🌟

پس سلامش کرد در حال آن حشیش | او جوابش گفت و بشکفت از خوشیش

🌟

گفت نامت چیست برگو بی‌دهان | گفت خروب است ای شاه جهان

🌟

گفت اندر تو چه خاصیت بوَد‌؟ | گفت من رستم مکان ویران شود

🌟

من که خروبم خراب منزلم | هادم بنیاد این آب و گلم

🌟

پس سلیمان آن زمان دانست زود | که اجل آمد سفر خواهد نمود

🌟

گفت تا من هستم این مسجد یقین | در خلل ناید ز آفات زمین

🌟

تا که من باشم وجود من بود | مسجداقصی مخلخل کی شود

🌟

پس که هدم مسجد ما بی‌گمان | نبود الا بعد مرگ ما بدان

🌟

مسجدست آن دل که جسمش ساجدست | یار بد خروب هر جا مسجدست

🌟

یار بد چون رست در تو مهر او | هین ازو بگریز و کم کن گفت وگو

🌟🌟این برنامه‌ای است از رادیو بامداد🌟🌟

تمامی قسمت‌های این مجموعه را می‌توانید در وبسایت رادیو بامداد بشنوید

www.RadioBamdad.com

#116 - پادشاه نصرانی گداز - بخش دوم
09 August 2024
#116 - پادشاه نصرانی گداز - بخش دوم

بود شاهی در جُهودان ظلم‌ساز

|

دشمنِ عیسی و نصرانی گُداز

***

عهدِ عیسی بود و نوبتْ آنِ او

|

جانِ موسی او و موسی جانِ او

***

شاهِ اَحْوَل کرد در راهِ خدا

|

آن دو دَمسازِ خدایی را جدا

***

گفت استادْ اَحْوَلی را کَاندَر آ

|

زو بُرون آر از وِثاق آن شیشه را

***

گفت اَحوَل: زان دو شیشه من کدام

|

پیشِ تو آرَم؟ بکُن شرحِ تمام

***

گفت استاد: آن، دو شیشه نیست، رو

|

اَحوَلی بگذار و افزون‌ْبین مشو

***

گفت: ای اُستا، مرا طعنه مزن

|

گفت اُستا: زان دو، یک را دَر شکن

***

چون یکی بشکست، هر دو شد ز چشم

|

مَرد، اَحوَل گردد از مَیلان و خشم

***

شیشه یک بود و به چشمش دو نمود

|

چون شکست او شیشه را، دیگر نبود

***

خشم و شَهوَت مرد را احوَل کند

|

ز استقامت روح را مُبْدَل کند

***

چون غَرَض آمد، هنر پوشیده شد

|

صد حجاب از دل به سوی دیده شد

***

چون دهد قاضی به دل رُشْوَت قرار

|

کی شناسد ظالم از مظلومِ زار

***

شاه، از حِقْدِ جُهودانه چنان

|

گشت اَحوَل، کَالْاَمانْ یا رَب اَمان

***

صد هزاران مؤمنِ مظلوم کُشت

|

که پناهم دینِ موسی را و پُشت

📻 📻 📻

🌟این برنامه‌ای است از رادیو بامداد🌟

تمامی قسمت‌های این مجموعه را می‌توانید در وبسایت رادیو بامداد بشنوید

www.RadioBamdad.com

#115 - پادشاه نصرانی گداز - بخش اول
07 August 2024
#115 - پادشاه نصرانی گداز - بخش اول

بود شاهی در جُهودان ظلم‌ساز

|

دشمنِ عیسی و نصرانی گُداز

***

عهدِ عیسی بود و نوبتْ آنِ او

|

جانِ موسی او و موسی جانِ او

***

شاهِ اَحْوَل کرد در راهِ خدا

|

آن دو دَمسازِ خدایی را جدا

***

گفت استادْ اَحْوَلی را کَاندَر آ

|

زو بُرون آر از وِثاق آن شیشه را

***

گفت اَحوَل: زان دو شیشه من کدام

|

پیشِ تو آرَم؟ بکُن شرحِ تمام

***

گفت استاد: آن، دو شیشه نیست، رو

|

اَحوَلی بگذار و افزون‌ْبین مشو

***

گفت: ای اُستا، مرا طعنه مزن

|

گفت اُستا: زان دو، یک را دَر شکن

***

چون یکی بشکست، هر دو شد ز چشم

|

مَرد، اَحوَل گردد از مَیلان و خشم

***

شیشه یک بود و به چشمش دو نمود

|

چون شکست او شیشه را، دیگر نبود

***

خشم و شَهوَت مرد را احوَل کند

|

ز استقامت روح را مُبْدَل کند

***

چون غَرَض آمد، هنر پوشیده شد

|

صد حجاب از دل به سوی دیده شد

***

چون دهد قاضی به دل رُشْوَت قرار

|

کی شناسد ظالم از مظلومِ زار

***

شاه، از حِقْدِ جُهودانه چنان

|

گشت اَحوَل، کَالْاَمانْ یا رَب اَمان

***

صد هزاران مؤمنِ مظلوم کُشت

|

که پناهم دینِ موسی را و پُشت

📻 📻 📻

🌟این برنامه‌ای است از رادیو بامداد🌟

تمامی قسمت‌های این مجموعه را می‌توانید در وبسایت رادیو بامداد بشنوید

www.RadioBamdad.com