#66 - شیخ دست بریده
فخری قمیشی
00:29:50
LinkPodcast
داستانهای مثنوی
About this episode
بود درویشی بکهساری مقیم
*
خلوت او را بود هم خواب و ندیم
|
چون ز خالق میرسید او را شمول
*
بود از انفاس مرد و زن ملول
|
همچنانک سهل شد ما را حضر
*
سهل شد هم قوم دیگر را سفر
|
آنچنانک عاشقی بر سروری
*
عاشقست آن خواجه بر آهنگری
|
هر کسی را بهر کاری ساختند
*
میل آن را در دلش انداختند
|
دست و پا بی میل جنبان کی شود
*
خار وخس بی آب و بادی کی رود
|
گر ببینی میل خود سوی سما
*
پر دولت بر گشا همچون هما
|
ور ببینی میل خود سوی زمین
*
نوحه میکن هیچ منشین از حنین
|
عاقلان خود نوحهها پیشین کنند
*
جاهلان آخر بسر بر میزنند
|
ز ابتدای کار آخر را ببین
*
تا نباشی تو پشیمان یوم دین
*
خلوت او را بود هم خواب و ندیم
|
چون ز خالق میرسید او را شمول
*
بود از انفاس مرد و زن ملول
|
همچنانک سهل شد ما را حضر
*
سهل شد هم قوم دیگر را سفر
|
آنچنانک عاشقی بر سروری
*
عاشقست آن خواجه بر آهنگری
|
هر کسی را بهر کاری ساختند
*
میل آن را در دلش انداختند
|
دست و پا بی میل جنبان کی شود
*
خار وخس بی آب و بادی کی رود
|
گر ببینی میل خود سوی سما
*
پر دولت بر گشا همچون هما
|
ور ببینی میل خود سوی زمین
*
نوحه میکن هیچ منشین از حنین
|
عاقلان خود نوحهها پیشین کنند
*
جاهلان آخر بسر بر میزنند
|
ز ابتدای کار آخر را ببین
*
تا نباشی تو پشیمان یوم دین