#69 - اعرابی و مرد فیلسوف‌نما

#69 - اعرابی و مرد فیلسوف‌نما

فخری قمیشی
00:29:56
Link

About this episode

یک عرابی بار کرده اشتری
*
دو جوال زفت از دانه پری
|
او نشسته بر سر هر دو جوال
*
یک حدیث‌انداز کرد او را سال
|
از وطن پرسید و آوردش بگفت
*
واندر آن پرسش بسی درها بسفت
|
بعد از آن گفتش که این هر دو جوال
*
چیست آکنده بگو مصدوق حال
|
گفت اندر یک جوالم گندمست
*
در دگر ریگی نه قوت مردمست
|
گفت تو چون بار کردی این رمال
*
گفت تا تنها نماند آن جوال
|
گفت نیم گندم آن تنگ را
*
در دگر ریز از پی فرهنگ را
|
تا سبک گردد جوال و هم شتر
*
گفت شاباش ای حکیم اهل و حر
|
این چنین فکر دقیق و رای خوب
*
تو چنین عریان پیاده در لغوب
|
رحمش آمد بر حکیم و عزم کرد
*
کش بر اشتر بر نشاند نیک‌مرد
|
باز گفتش ای حکیم خوش‌سخن
*
شمه‌ای از حال خود هم شرح کن
|
این چنین عقل و کفایت که تراست
*
تو وزیری یا شهی بر گوی راست
|
گفت این هر دو نیم از عامه‌ام
*
بنگر اندر حال و اندر جامه‌ام
|
گفت اشتر چند داری چند گاو
*
گفت نه این و نه آن ما را مکاو
|
گفت رختت چیست باری در دکان
*
گفت ما را کودکان و کو مکان
|
گفت پس از نقد پرسم نقد چند
*
که توی تنهارو و محبوب‌پند
|
کیمیای مس عالم با توست
*
عقل و دانش را گوهر تو بر توست
|
گفت والله نیست یا وجه العرب