دژپیل هنوز هم راز دارد
الان که برای اپیزود روز سوم جشنواره دزفولگرام مینویسم اکثر شرکتکنندهها به خواب رفتند تا خستگی این چند روز رو به در کنند و خودشون رو برای داوری این جشنواره آماده کنند و البته ما هنوز بیداریم و در حال تنظیم اپیزود و نوشتن این پست. بریم سراغ حال و هوای روز سوم جشنواره؛ هوای ابری دزفول و زیباییش به قدری شگفتزدهمون کرد که بعد از تمام شدن کارهای پادکست روز دوم، تصمیم گرفتیم که ما هم بریم دزفول و جاهای دیدنیش رو بگردیم. تصمیم بر این شد که بریم به سمت شهیون و روستای پامنار تا قلعه شاداب و قبرستون معروفش رو ببینیم و از آنجا هم از دریاچه شهیون دیدن کنیم. باید بگم بسیار زیبا بود به قدری زیبایی و طبیعت این منطقه چشمنواز است که هیچ وقت از ذهن پاک نمیشه. بعد از دیدن قلعه شاداب، داشتیم مسیر رو برمیگشتیم که یکی از شرکتکنندهها رو اطراف قبرستون دیدیم و درباره ایدهش ازش پرسیدم که در این اپیزود میتونین روایت محمد رو بشنوین. سوار قایق شدیم و دورتادور دریاچه شهیون رو با قایق گشتیم. پیرمرد قایقرون از تاریخچه سد دِز و اتفاقهای جالبی که براش افتاده یا دیده بود برامون گفت که قسمتی از صحبتهاش رو میتونین توی این پادکست بشنوین. توی این پادکست نظر پژمان نوروزی یکی از داورها رو درباره جشنواره تا اینجای کار پرسیدم که جواب جالبی داد. توی پادکست روز سوم که آخرین روز مسابقه است، روایتهای شرکتکنندههای دیگر رو هم میشنوین.