میتوان گفت كه ضرورت زمان يا اقتضاى وقت بيش از هر چيز بر جامعه انسانى فشار میآورد تا آنگونه كه شايسته و بايسته اين روزگار است رفتار كند. اين ضرورت زمان و فشارى كه وارد میآورد را میتوان به مواد مذاب زير زمين تشبيه نمود كه دائما به پوسته بيرونى فشار میآورند تا بالاخره جايى براى رها شدن پيدا كنند. همچنين است حال آن انسانهايى كه پيش از سايرين ايدهها و انديشههايى ابراز میكنند كه هر چند با افكار زمان معاصر در تعارض بوده، اما بعدها معلوم میشود كه ضرورت زمان همان ايدهها بوده كه ايشان بيان داشتهاند.