داستان شاه در لباس دزدان
شب چو شه محمود برمیگشت فرد *
با گروهی قوم دزدان باز خورد
|
پس بگفتندش کیی ای بوالوفا *
گفت شه من هم یکیام از شما
|
آن یکی گفت ای گروه مکر کیش *
تا بگوید هر یکی فرهنگ خویش
|
تا بگوید با حریفان در سمر *
کو چه دارد در جبلت از هنر
|
آن یکی گفت ای گروه فنفروش *
هست خاصیت مرا اندر دو گوش
|
که بدانم سگ چه میگوید به بانگ *
قوم گفتندش ز دیناری دو دانگ
|
آن دگر گفت ای گروه زرپرست *
جمله خاصیت مرا چشم اندرست
|
هر که را شب بینم اندر قیروان *
روز بشناسم من او را بیگمان
|
گفت یک خاصیتم در بازو است *
که زنم من نقبها با زور دست
|
گفت یک خاصیتم در بینی است *
کار من در خاکها بوبینی است
|
سرالناس معادن داد دست *
که رسول آن را پی چه گفته است
📻 📻 📻
این برنامهای است از رادیو بامداد🌟
تمامی قسمتهای این مجموعه را میتوانید در وبسایت رادیو بامداد بشنوید
www.RadioBamdad.com